من ترا دوست میدارم
اگر تنها ترین تنها شوم باز هم خدا هست
هنوز برنگشتم فقط اومدم يه پست كوچيك بذارمو برم وقتي اومدم به همتون سر ميزنم...... اگه حتي فاصله ٬ بين ما يك نفسه ٬ نفس منو بگير براي يكي شدن ٬ اگه مرگ من بسه ٬ نفس منو بگير انقدر به اين مغزم فشار آوردم كه يه شعر خوشگل واست بگم نشد كه نشد ٬ فقط يكم پهلوهام سنگين شدو مغزم داغ كرد ٬ منگ شد ٬ ميدوني الان چي رو كم دارم ٬ دستاتو ٬ تا بذاري روي پيشونيمو٬ بهم بگي واي چقدر داغه ٬ بعد بدويي وبري يه دستمال سفيد نمدار بياري و تندي بذاري رو پيشونيم ٬نه روي مغز سرم ٬ تا حسابي واژه هاي تب دارمو خنك كني ٬ميدوني وقتي دستمالو ميذاري رو واژه هاي داغ چي مي شه ٬ اولش يه صداي جيليز ويليز ميده ٬ بعد از روي واژه هاي داغم بخار بلند ميشه ٬ بعد اين واژه هاي داغ بخاردار بي قرار شروع ميكنن حسابي واست حرف زدن ٬ راستي تو تا حالا دوست دارمی كه ازش بخار بلند شه رو شنيدي ٬ نه اصلا ديديش ٬ خب منم نديدم ٬ ولي با تو ديدمش ٬ با حضور تو ..... مي دونم كه تو مثل بقيه نيستي ٬ تا از شنيدن واژه هاي داغ بخاردار شروع كني به خنديدن ٬ آخه توام يكي عين خودمي ٬ توام مثل خودم خندت نمي گيره ٬ فقط خيلي ذوق ميكني ٬ عين خودم ٬ ميدونم كه مثل بقيه نيستي تا انگ بچه بودن بهم بزني و به حرفايي كه از دلم بلند ميشه بخندي ٬ ميدونم هستي ٬ ميدونم مي آي ٬مي دونم عين من مي خندي ٬ عين من گريه مي كني ٬ تازه عين من پيش آدم بزرگا بزرگي مي كني تا هيچكدوم پي به بچگيت نبرن ٬ ولي تو دنياي خودت يه بچه اي و دنبال يه بچه عين خودت مي گردي ٬ ميدونم منتظري بيام پيشت تا با همديگه بزرگ شيم ٬ تا هيچكدوم واسه همديگه ادعاي بزرگي نكنيم ٬ تازه هيچكدومم عجله اي واسه بزرگ شدن نداريم ٬ چون ميدونيم تو دنياي آدم بزرگا هيچي نيست ٬ ميدونم مي آي و اون دستمال سفيد نمدارو ميذاري روي پيشونيم ٬ نه روي مغز سرم ٬ بيشتر از اينكه به واژه هاي داغ بخاردار بخندي ٬ بيشتر از اينكه بخواي با داغي اين واژه ها قلبتو گرمتر كني ٬ نگراني كه نكنه اين واژه هاي داغ ٬ زبونمو ٬ لبامو و احساسمو بسوزونه ...... خيلي دارم چرتو پرت ميگم نه ٬ اينا به هيچکي مربوط نيست ٬ فقط به تو مربوطه ٬ آخه توام به من مربوطي ٬ منم به تو ٬ با توام كه ميتونم اونجوري باشم كه هستم ٬ ميدوني ٬ من توي خلوت خودم ٬ آسمونا رو با تو سير ميكنم عزيز....... ميدوني مثل چي ميمونه ٬ مثل يه غذا كه وقتي پخته شه ٬ ازش بخار بلند ميشه ٬ يه دوست دارمه داغ بخاردارم اينجوریه ٬ يعني از ته ته دل آدم بيرون مياد ٬ يعني يه جور نيست كه الكي به زبون اومده باشه ٬ يعني يه جور پخته است ٬ نه ربطي به موقعيت داره ٬ نه ربطي به شرايط داره ٬ يعني واقعا بايد بدجور عاشق طرف باشي تا بتوني از اين جور دوست دارما بهش بگي ٬ يعني يه كسي رو داري كه دوست داري فقط كنار خودت باشه و مال خودت ....... " معلومه كه من از عشقاي بزرگ حرف ميزنم ٬ نه عشقاي شديد ٬ از نيازي كه زاده ي بدون او به سر بردن است ٬ نه احتياجي كه فقر بي كسي است ٬ ترس از مجهول ماندن ٬ نه درد محروم بودن ٬ ...... وصالي در تنهايي مطلق خويش با عزيزي كه هست و.....نيست ....." آره دارم ميشنوم ٬ صداي نفساتو ٬ كه با نفساي خودم يكي شده ٬ ميدونم كه توام از ديدن يه دوست دارمه داغ كه ازش بخار بلند ميشه ٬ داري ذوق مي كني و يه نفس نفس افتادي ٬ بهت گفتم نفس زدنتو بيشتر دوست دارم ٬ آخه اينجوري صداي نفساتو بهتر مي شنوم ٬ خب اولش دلم آرومتر ميشه ٬ بعد كه خيلي ذوق كردم نفساي خودمم به شماره مي افته و بعد ميدوني اون موقع چي ميشه؟؟؟ اون موقع ست كه جفتمون نفسامونو تو سينه حبس ميكنيم تا صداي نفساي اون يكي رو بشنويم و آرومتر شيم ...فك ميكني كدوم موفق شيم ٬ اگه هر دومون نفسمونو حبس كنيم ٬ پس كي نفس بكشه ٬ " تو نفس بكش " ٬ نه اصلا من نفس میكشم ٬ تا تو برنده بشي ٬ ميذارم تا تو اول شي ٬ اصلا ميذارم هميشه تواول شي ٬ تا جبران عقب افتادگي اين همه سالو تو دلم بكني ٬ اين همه سال بي تويي ٬ اين همه سال بي كسي ٬ اين همه سال انتظار .................... امشب حالم يه جور غريبيه ٬ حالم شده عين اون شب..... يادته ٬ همون شبي كه من نشسته بودم روي اون صندلي ٬ زير اون درخت بيد مجنون ٬ يادت اومد ٬ من برات شعر ميخوندم و بعد حسابي نگات ميكردم ٬ يادته انقدر شعر خوندمو انقدر نگات كردم كه بلاخره اون چشماي خوشگلتو و اون لبي كه داشت مي خنديدو ديدم ٬ بعد كه هر چي نگات كردم ٬ بي تابتر و بي قرارترت شدم ٬ شدم يه پارچه شوق ٬ همون موقع بود كه حس كردم توام اينجوريي يادت اومد ٬ همون موقع بود كه يه باد تندي اومدو تموم برگاي بيد مجنونو تكون دادو چند تا دونش ريخت درست روي سرم ٬ يدفعه يه ابر سياه اومدو جلوي قرص ماهتو گرفت ٬ يادته بارون گرفتو توام طاقت نياوردي و با اون بارونا شروع كردي به باريدن ٬ باريدي و خودتو از اون بالا رسوندي به من ٬ باريدي روي صورتم ٬ روي تموم تنم ٬ منم دستامو باز كردمو و حسابي بغلت كردم ٬ انقدر فشارت دادم كه حس كردم دارم خودمو بغل ميكنم ٬ حس كردم از جسمم عبور كردي و با روحم يكي شدي ٬ با احساسم هم احساس شدي ٬ با جسمم هم جسم ٬ با نفسم هم نفس ٬ با نيازم هم نياز...... يادته ٬ شدي مثل همون باروناي تندي كه هميشه عشقم اينه تا برم زيرشو خيس خيس شم ٬ صورتمو گرفتم طرفتو اجازه دادم با سر انگشتات حسابي لمسش كني ٬ سر تاپامو شستي و خيس خيسم كردي ٬ پرپرم كردي ٬ لبريز لبريز ...... يادته انقده پر شدم كه واسه خالي كردن خودم شروع كردم به خوندن ٬ خوندم ٬ يه شعري رو كه از شنيديش سرتاپات شروع كرد به لرزيدن ٬ رعد زدي ٬ برق زدي ٬ خوندمو خوندمو باريدیو باريدي ..... بعد توام با سر انگشتات ضر ب گرفتيو با گيتاري كه تو دستات نداشتي شروع كردي به زدن همون آهنگي كه ميدونستي بدجور با دلم بازي ميكنه ٬ بدجور خرابم ميكنه ٬ قبل از اينكه به خودم بيام اشكام شروع كرد به سرازير شدن ٬ سرازير شد روي گونه هام ٬ سرازير شد و اومد كنارت ٬ باهات يكي شد ٬ باريدیو باريدم ٬ باريدمو باريدي ...شدم عين توو شدي عين من ٬ شدم تو و شدي من ٬ شديم منو تو ٬ شديم ما ٬ شديم يه روح ٬ يه تن ٬ يه نفس ٬ شديم يكي و باريديمو باريديمو باريديم .... اون موقع بود كه شيدا شدم ٬ مست مست ٬ دستامو باز كردمو و شروع كردم به چرخيدن ٬ چرخيدمو چرخيدمو چرخيدمو زمزمه كردم ٬ " من جرعه اي از جام حضورت را چشيده ام ٬ از اين روست كه اينسان بي تابو بي قرارم ..." ٬ چرخيدمو چرخيدمو چرخيدمو مست مست شدم ... يادت اومد ٬ همون شبي كه حسابي خرابت شدمو گر گرفتمو داغ داغ ٬ دوباره و دوباره عاشقت شدم و دوباره و دوباره شيدات ٬ شدم بكرو دلنشين عين خودت ٬ يادت اومد ٬ همون شبي كه واژه هاي گرگرفتم شروع كردن واست خوندن : " آنكه مي گويد دوستت ميدارم ٬ دل اندوهگين شبي است كه مهتابش را ميجويد ٬ هزار آفتاب خندان در خرام توست ٬ هزار ستاره ي گريان در تمناي من ٬ عشق را اي كاش زبان سخن بود ...." توام خوندي : " خشم كوچه در مشت توست ٬ در لبان تو ٬ شعر روشن صيقل ميخورد ٬ من تو را دوست ميدارم ٬ و شب ٬ از ظلمت خود وحشت ميكند.... " واست خوندم : " با تو من با بهار مي رويم ٬ با تو من در عطر ياسها پخش ميشوم ..." توام خوندي : " بي تو من با بهار مي ميرم ٬ بي تو من در عطر ياسها ميگريم ...." واست خوندم : " نام تو اگر چه بهترين سرود زندگي است ٬ من تو را ٬ به خلوت خدايي خيال خود ٬ بهترين بهترين من خطاب مي كنم ٬ بهترين بهترين من ...." تو هيچي نگفتي و فقط خنديدي و من دوباره خوندم : " سر صبح آغاز زمين است ٬ باد ميوزد ٬ پنجره ميخندد ٬ تو ميخندي ٬ چشمان من نثار تو ...." يادته تو چي خوندي ٬ دستاتو گذاشتي روي چشماتو خوندي : " دارم از چشات مي خونم ٬ باورش سخته هنوزم ٬ تو نباشي توی شعرام ٬ من ديگه از كي بخونم ....." يادته من چي خوندم ٬ دستاتو از رو چشات برداشتمو ٬ گذاشتم روي چشماي خودم و خوندم : " اگر روزي قرار شود ديگر تو را نبينم ٬ ديگر چشمهايم را دوست نخواهم داشت ......." همون موقع بود كه دستات خيس شد..... همون موقع بود ٬ كه با هم خونديم : " قشنگترين ترانه را بگو ٬ چرا كه ترانه ي ما ٬ ترانه ي بيهودگي نيست ٬ چرا كه عشق حرفي بيوده نيست ....." يادت اومد ٬ خوندمو خوندي .... خوندي و خوندم ... خونديمو خونديمو خونديم .... يادت اومد ٬ همون شبي كه تو شدي من ٬ من سراپا تو ... و دوباره چرخيدمو چرخيدمو چرخيدمو دوباره مست مست شدم ... يادت اومد ٬ حالم شده عين اون شب ٬ همون شبي كه هر شب تكرار شدو هر شبو هر شبو تكرار و تكرار... راستي ٬ تو يه دوست دارمه داغ بخاردارو بيشتر دوست داري ٬ يا يه دوست دارم ٬ که 8 تا قر فلسفيو ٬ 50 تا پيچ ادبي داشته باشه ٬ از اين دوست دارما كه بايد انقدر به اين كلت فشار بياري كه بفهمي ٬ بلاخره طرف بهت گفت دوست داره يا گفت ازت متنفره .......... حتما هر كي اين نوشته ها رو بخونه ٬ دوباره فك مي كنه ديوونه شدمو باز فك مي كنه بي تويي زده به كلم ٬ اصلا به ديگران چه ؟ مهم تويي ... ميدوني ٬ از ساز من خيليا بدشون مي ياد ٬ شايد يه عده ي خيلي كمي ٬ يه ذره خوششون بياد ٬ ولي مهم نيست ٬ من ساز ميزنم براي دل خودم.................. عجله نکن ٬ کامنت الکی نمیخوام ٬ هر وقت خوندیش ٬ بیا نظر بده..........
| Design By : Mihantheme |

